طلبة شهید: محمد ابوطالبی به راستی که فضای ذهنها از رایحة مشکآسای یاد شهدا چه معطر میشود! در زیر ایوان قدس تقدس، سینهسرخانی بی ادعا که از هستی خود برای خدا گذر کردند از یقینیترین معارف است. در سال 1348 روستای کوشکیچه، از توابع شهرستان مبارکه، شاهد حضور یکی از این سینهسرخان مقدس بود. خانواده متدین و زحمتکش، با حضور چنین مولودی، چشمان انتظارش روشن شد و خورشید شادی در آسمان جانش درخشدن آغاز نمود. محمد کوچک از همان کودکی در دستان پاکش صحیفه الهی را فشرد و بند بند وجودش از می ناب ایمان سیراب شد. شهید در عبور ایام، خود را پشت میز و نیمکت مدرسه یافت و از لبان پرسخاوت دانش، غنچههای معرفت برگرفت. شانزده سال بیش نداشت که تن به اقیانوس مواج علوم دین سپرد تا در پرتو امواج دربارش چشم جان بینا سازد. شهید، در حجره های اخلاص ومدرسهای بصیرت، آیههای روشن یقین را تجربه کرد تا آن که دست پنهان تقدیر او را در جادة سرخ دفاع نهاد. او عازم میدان گردید تا از ناموس میهناش در برابر تجاوز هرزگانی بیعفت دفاع نماید. در نهایت در تاریخ 29/12/1366 در عملیات والفجر 10 به تقدیر نقشبند وجود، تولدی دوباره یافت؛ آن گاه که در هجوم تیر خصم سینة مردانه اش شکست و مرغ روح را در پرواز دید. «روحش شاد و راهش پررهرو باد